|
این اواخر خودش هم میدانست دیگر زیاد دوام نمیآورد. بی تاب دیدن آقا شده بود. چند ماه پیش بود که به ما گفت: اینطور نمیشود. خودم باید یک نامه برای آقا بنویسم و بگویم که دوست دارم ببینمشان. این نامه نوشته شد اما فرصت ارسال نیافت. 8 سال دیالیز فقط بخشی از زندگی پردرد جانبازی است که این روزها دوستان و همرزمان سیاهپوش نبودنش شدهاند. "محمد جعفریمنش" 31 سال با رنج جانبازی توی یکی از محلههای قدیمی شهر ورامین زندگی کرد و سرانجام 16 مرداد ماه 93 به کاروان شهدا پیوست. خانه او این روزها اگرچه درگیر غم فراق پدر شده اما بهرنگ مقاومت و ایستادگی است. شهید جعفریمنش سال 62 در عملیات والفجر4 و در ارتفاعات 1904 بر اثر برخورد ترکش به سرش مجروح شد. روزگار جانبازی او از 22سالگی آغاز شد. موج انفجار و فشار ترکش به مغزش او را آزار میداد. وقت و بیوقت تشنج میکرد و این تشنج برایش بسیار حادثه آفرین بود. کمکم عوارض مجروحیت هم به سراغش آمدند. سمت چپ بدنش لمس شد. چشم چپش را تخلیه کرد، کامش را از دست داد. لگنش چندین بار عمل شد، کلیههایش را از دست داد، پای راستش از زیر زانو قطع شد و 8 سال دیالیز شد. او سرانجام در 15 مردادماه 93 در بیمارستان عرفان تهران به آرزویش یعنی شهادت رسید.
تاریخ ارسال مطلب : شنبه 93/6/29 | نویسنده : اتحادیه انجمن های اسلامی دانش اموزان شهرستان فارسان
یکی از ضروری ترین نیازهای یک زندگی مطلوب و آرمانی نیاز به امنیت می باشد. امنیتی که جنبه های مختلفی دارد.امنیت فردی، امنیت خانواده،امنیت اجتماعی،امنیت ملی و …چند سالی هست که به حول قوه الهی در کشور ایران روز پانزدهم شعبان المعظم را که مصادف است با سالروز ولادت قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه به نام روز سربازان گمنام امام زمان (عج) نامگذاری شده است و همه ساله ملت شریف و شهید پرور ایران این روز را به سربازانی تبریک می گویند که نه نامی از آنها در هیچ جایی برده می شود و نه نشانی..! سربازان گمنام امام زمان خدا قوتفقط و فقط هرازگاهی خبردار می شویم که فلان تروریست دستگیر یا فلان محموله تسلیحاتی و یا عامل انتحاری توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) دستگیر و شناسایی شدند! با این تفاسیر امروزه می توانیم برقراری امنیت را یکی از اساسیترین وظایف حکومتها بدانیم و مطمئنا امنیت کنونی جمهوری اسلامی ایران را مدیون سربازانی هستیم که با نام سربازان گم نام امام زمان(عج) زیر سایه پرچم سه رنگ کشور ایران در برابر توطئه ها و حملات شبانه روزی دشمنان نظام و انقلاب مراقب کشور و خاک مقدس آن هستند. در این باره(امنیت) احادیث فراوانی هم از معصومین علیهم السلام بیان شده که به حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام اشاره می کنم ، حضرت می فرمایند: پنج چیز است که هر کس یکى از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگىاش کمبود دارد و کم خرد و دل نگران است:اول، تندرستى، دوم امنیت، سوم روزى فراوان، چهارم همراهِ همرأى. راوى پرسید: همراهِ همرأى کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب و پنجم که در برگیرنده همه اینهاست، رفاه و آسایش است. خصال ص 284 ، ح34
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 93/6/11 | نویسنده : اتحادیه انجمن های اسلامی دانش اموزان شهرستان فارسان
بازخوانی چرایی یک ترورنقشهای متعدد و تأثیرگذار آیتالله خامنهای در جمهوری اسلامی در کنار پافشاری ایشان در مقابله با جریانهای منحرف و بیگانه، منافقین کینهتوز را که وابستگی آنها به بیگانگان در شرایط آن روز روشن شده بود، به تصمیم خطرناکی رساند. تنها با گذشت یک هفته از تصویب عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس و پس از بیانیهی منافقین در اعلام جنگ مسلحانه با نظام، آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر تهران مورد سوء قصد قرار گرفتند. حضرت امام (ره) بلافاصله پس از ترور، در پیام خود پرده از چهرهی عوامل ترور برداشتند: «اینان آنقدر از بینش سیاسی بینصیبند که بیدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایت دست زدند و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است.» انتخاب امام «من پیشنهاد میکنم که آقای آقا سیدعلی آقا بیایند، خامنهای. …ایشان بیایند به جای آقای مطهری. بسیار خوب است ایشان، فهیم است، میتواند صحبت کند، میتواند حرف بزند.»[1] این، قسمتی از سخنان امام است در جمع دانشجویان دانشگاه تهران در تاریخ 23 خرداد 1358? امام(ره) پیش از این، علاوه بر انتصاب آیتالله خامنهای به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب، پس از بازگشت از فرانسه مسؤولیت کمیتهی تبلیغات انقلاب را هم به ایشان واگذار کردند؛ کمیتهای که به اعتقاد اعضای فعالش همچون «مهدی سعید محمدی»، در آن دوران وظیفهی نشر آثار و افکار امام را بر عهده داشت. تریبون رسمی با استعفای دولت موقت در 15 آبان 58، شورای انقلاب به فرمان حضرت امام، وظیفهی اداره کشور، رتق و فتق امور و برگزاری انتخابات را عهدهدار شد و تعدادی از اعضای آن، برای کارهای اجرایی و نظارتی در وزارتخانههای مختلف حضور پیدا کردند. در شرایطی که غائلههای قومی ساختهی آمریکا و دیگر قدرتهای خارجی در نواحی مرزی، هر روز ابعاد تازهتری مییافت، آیتالله خامنهای به وزارت دفاع رفته و به عنوان معاون این وزارتخانه مشغول به کار شدند. هرچند مدتی بعد به خاطر کارشکنیها و مخالفتهای بنیصدر مجبور شدند وزارت دفاع را ترک کنند. از 3 آذر همین سال به بعد، ایشان مدتی نیز سرپرستی نهاد تازه تأسیس “سپاه پاسداران” را بر عهد داشتند. اما اولین حضور آیتالله خامنهای در نهادهای رسمی جمهوری اسلامی و با حکمی که از سوی حضرت امام(ره) امضا میشد، در تاریخ 24 دی 58 رقم خورد. امام(ره) در حکمی خطاب به ایشان نوشتند: «جنابعالی که بحمدالله به حسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته هستید، به امامت جمعه تهران منصوب میباشید.»[2] و با این انتصاب، مهمترین تریبون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور را به آیتالله خامنهای سپردند. نماینده مردم از 5 بهمن 58 به این سو و با انتخاب بنیصدر به عنوان اولین رئیسجمهور ایران، وضعیت کشور به تدریج به حالت فوقالعاده درآمد. نیروهای مذهبی که پس از کنارهگیری جلالالدین فارسی از کاندیداتوری ریاستجمهوری نتوانسته بودند بر سر تعیین نامزد واحد به توافق برسند، عزم خود را برای پیروزی در انتخابات اولین دورهی مجلس شورای اسلامی در 24 اسفند، جزم کردند. آیتالله خامنهای، در کنار شهیدان محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر و همچنین آقای هاشمی رفسنجانی، در لیست مورد حمایت نیروهای مذهبی که به «ائتلاف بزرگ» مشهور شد، جای داشتند.[3] 969/875/10 نفر در انتخابات اولین دورهی مجلس شورای اسلامی شرکت کردند تا از میان 3694 نامزد، 270 نماینده را برای عضویت در مجلس شورای اسلامی انتخاب کنند.[4] با تشکیل مجلس در 7 خرداد 59، مشخص شد که فراکسیون «ائتلاف بزرگ» با کسب 85 کرسی، جایگاه ویژهای در مجلس دارد. «فراکسیون همنام» متعلق به نهضت آزادی 20 کرسی و هواداران بنیصدر هم 33 کرسی بهدست آورده بودند و مستقلها که بیشتر متمایل به نیروی مذهبی و فراکسیون ائتلاف بزرگ بودند، 115 کرسی را در اختیار گرفتند؛[5] در این شرایط، آیتالله خامنهای به عنوان یکی از رؤسای فراکسیون ائتلاف بزرگ، نقش عمدهای در جهتدهی به فعالیتهای مجلس و مقابله با خیانتهای بنیصدر ایفا کردند؛ فراکسیونی که تأثیرگذاریاش در فضای سیاسی کشور چندی بعد و در جریان بررسی عدم کفایت سیاسی بنیصدر، نمود بیشتری یافت. در میان ژنرالها 20 اردیبهشت 59 تنها چند روز پیش از آغاز به کار مجلس اول، امام مسؤولیت جدیدی را به آیتالله خامنهای واگذار نموده و ایشان را به عنوان نمایندهی خود در “شورای عالی دفاع” منصوب کردند که وظایفی همانند “شورای عالی امنیت ملی” کنونی داشت. در حکم حضرت امام آمده بود: «برای تشکیل شورای عالی دفاع ملی بر مبنای اصل یکصد و ده قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به عنوان مشاور از طرف اینجانب منصوب میشوید و در این موقع چون در وضع استثنائی هستیم، لازم است هر هفته با بررسی کامل، رویدادهای داخلی ادارات مختلف ارتش را برای اینجانب ارسال دارید.»[6] با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در 31 شهریور 1359، برههی جدیدی از فعالیتهای آیتالله خامنهای شروع شد. در روزهای آغازین جنگ و در حالی که هیچ تشکیلات نظامی منسجمی در مقابل ارتش عراق وجود نداشت، آیتالله خامنهای با همکاری شهید دکتر مصطفی چمران، ستاد جنگهای نامنظم را در خوزستان پایهریزی کردند و پس از آن نیز به عنوان حامی نیروهای مردمی و سپاه پاسداران، در جبههها حضور داشتند. «سردار رحیم صفوی» معتقد است حضور آیتالله خامنهای در شورای عالی دفاع و جبهههای جنگ باعث شد تا در مقابل بنیصدر که اجازه هیچ فعالیتی را به نیروهای مردمی و سپاه پاسداران نمیداد، سدی محکم قرار گیرد. آیتالله خامنهای در جلسات شورای عالی دفاع نقش تعیین کنندهای در تصویب طرح بعضی از عملیاتهای مهم از جمله شکست حصر آبادان ایفا کرد. علیه خیانت حضور توأمان در جبهههای جنگ، شورای عالی دفاع، حزب جمهوری اسلامی و مجلس، این امکان را به آیتالله خامنهای میداد که نگاهی جامع نسبت به مسایل کشور داشته باشند. این نگاه باعث میشد تا ایشان نشانهها و نمادهای بیکفایتی و خیانت بنیصدر را به خوبی ببینند. آیتالله خامنهای پس از آنکه از توصیههای مشفقانه به بنیصدر برای حفظ وحدت و همراه شدن با انقلاب، نا امید شدند، در خط مقدم مقابله با دسیسههای او قرار گرفتند و با نطقهای خود در مجلس شورای اسلامی بر بیکفایتی وی تأکید کرده و از خیانتهایش پرده برداشتند. استدلالهای آیتالله خامنهای در مورد خیانتهای بنیصدر به گونهای بود که در جلسهی نهایی بررسی عدم کفایت سیاسی رییسجمهور در مجلس، نمایندگان موافق با عدم کفایت، با در اختیار قرار دادن وقت خود، از ایشان خواستند تا در آن جلسه هم صحبت کنند. حضور آیتالله خامنهای در پشت تریبون در حالی که کیف بزرگی از اسناد را به همراه آورده بودند، تعجب خیلیها را از میزان خیانتهای بنیصدر در طول مدت 16 ماههی ریاست جمهوریش برانگیخت. فونیکس با پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا که منافع خود را در ایران از دست رفته میدید، تلاشهای گستردهای را برای براندازی این نظام نوپا آغاز کرد. علاوه بر فعالیتهای گستردهی جاسوسی و ایجاد غائلههای قومی در نواحی مرزی ایران که با محوریت سفارت آمریکا در تهران ساماندهی میشد، سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) هم طرح فونیکس (phoenix) را برای مقابله با انقلاب اسلامی مردم ایران طرحریزی کرد. بر اساس این طرح، باید سران نظام نوپای اسلامی از میان برداشته میشدند تا جمهوری اسلامی به زانو درآید. نقشهای متعدد و تأثیرگذار آیتالله خامنهای در جمهوری اسلامی در کنار پافشاری ایشان در مقابله با جریانهای منحرف و بیگانه، منافقین کینهتوز را که وابستگی آنها به بیگانگان در شرایط آن روز روشن شده بود، به تصمیم خطرناکی رساند. تنها با گذشت یک هفته از تصویب عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس و پس از بیانیهی منافقین در اعلام جنگ مسلحانه با نظام، آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر تهران مورد سوء قصد قرار گرفتند. حضرت امام (ره) بلافاصله پس از ترور، در پیام خود پرده از چهرهی عوامل ترور برداشتند: «اینان آنقدر از بینش سیاسی بینصیبند که بیدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایت دست زدند و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است.» بر اساس نظریهای که از سوی تعدادی از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران مطرح شده است، ترور 6 تیرماه آیتالله خامنهای، انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دکتر بهشتی رئیس شورای عالی قضائی کشور و دبیرکل حزب جمهوری اسلامی به همراه 72 تن از اعضای این حزب در سرچشمهی تهران در هفتم تیرماه و نیز انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، رئیسجمهور و نخست وزیر ایران در 8 شهریور 1360، بر مبنای «طرح فونیکس» قابل بررسی و تحلیل است. پی نوشت ها :
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 93/6/11 | نویسنده : اتحادیه انجمن های اسلامی دانش اموزان شهرستان فارسان
هر قدر او آرام و بیسر و صدا میرود و میآید و کارهایش را انجام میدهد، بیرون از مرزهای جمهوری اسلامی در مورد او، خیلی خبرها هست. آنها از او و سپاه تحت امرش میترسند و همین ترس سرآغاز خبرهای بعدی است، آنها او را تروریست میخوانند، بارها و بارها تحریمش میکنند، به او اتهام دخالت در امور سایر کشورها را میزنند، او را فردی بسیار قدرتمند در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در خاورمیانه توصیف میکنند، او را متهم پرونده ترور رفیق حریری میدانند و سرانجام آنکه، آنها در کنگره امریکا، صریحاً و رسماً پیشنهاد ترور او را میدهند! شاید این همه تعارضات رفتاری و گفتاری برای قاسم سلیمانی تعجبی هم نداشته باشد. اولین بیوگرافی مفصل سردار سلیمانی و این البته همه آن چیزی نیست که در مورد او گفته میشود. روزنامه انگلیسی گاردین در مورد قاسم سلیمانی مینویسد: «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی با هوش میدانند. بسیاری از مقامات امریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن سلیمانی کردهاند، میگویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شدهاند». شاید از سر همین بهت است که یکی از مقامات بلندپایه ارتش امریکا عاجزانه میگوید: «من اگر او را ببینم، خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه میخواهد؟» چرا قاسم سلیمانی خطرناک ترین مرد سال از نگاه آمریکاست؟
از رابرد تا بغدادسردار سلیمانی متولد اسفند 1336است. روستای کوهستانی و دورافتاده رابُرد در استان کرمان در جنوب شرقی ایران زادگاه اوست که ساختاری طایفهای دارد. شاید همین ویژگی و شناخت یگانه او یکی از دلایل اصلی انتخابش برای فرماندهی نیروی قدس بوده است.وی در 12سالگی، پس از پایان تحصیـلات دوره پنج ساله دبستان، روستای رابُرد را ترک کرد و مشغول به کار بنایی در کرمان شد و به عنوان پیمانکار در سازمان آب مشغول به کار شد و در همان سالها نیز فعالیتهای انقلابی خود را شروع کرد. بنا به گفته خودش، وی پس از پیروزی انقلاب، در عین ادامه کار در سازمان آب کرمان، به عضویت مجموعه «سپاه افتخاری» که به وسیله پدر شهید قاضی تاسیس شده بود، درآمد.با شروع جنگ، وی راهی جبهه شد و کمی بعد، این جوان بسیجی فرمانده بسیجیهای همولایتیاش شد و سپس لشکری از همین بسیجیهای آفتاب سوخته کویر تشکیل داد که لشکر 41ثارالله نام گرفت.با پایان جنگ، لشکر 41ثارالله به فرماندهی سردار سلیمانی به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشراری شد که از مرزهای شرقی کشور هدایت میشدند.مردم سیستان و بلوچستان و کرمان خوب میدانند که در سالهای فرماندهی او، امنترین دوران زندگی خود را سپری کردند. پس از طرح ادعاهایی واهی مبنی بر دست داشتن نیروهای ایرانی در اتفاقات داخلی سوریه، اتحادیه اروپا و آمریکا در اقدامی نام سه نفر از فرماندهان سپاه را در فهرست تحریم خود قرار داد که سلیمانی هم در آن فهرست قرار داشت.همچنین وزارت خزانهداری آمریکا پس از اتهامزنی دولت این کشور به ایران مبنی بر دخالت در توطئه انفجار سفارت عربستان در واشنگتن دوباره سلیمانی را تحریم کرد.اما ماجرا به این تحریمها ختم نشد و او را متهم پرونده ترور رفیق حریری معرفی کردند و سرانجام در کنگره آمریکا، واضح و آشکار پیشنهاد ترور او را دادند.
|
|